اس ام اس خنده دار جدید شهریور 93

عاقا ديروز جاتون خالي كله ظهر داشتم از سركار برميگشتم سوار تاكسي شدم بعد يه خانومي نسشت كنارم 3تا نون داغ توو پاكتم دستش بود
حالا فكرشو كنيد تابستون داغ با نون داغ
نه گذاشت نه برداشت نونارو گذاشت روي پاي منننننن!!!!!!!!!! يني آتيش گرفتم
بهش گفتم حاج خانوم سوزونديم ككككككككككك
بعد خيلي شيك و مجلسي برگشته ميگه اشكال نداره بذا تمرين بشه واسمون براي اون دنيا توو جهنم
منم خيلي جدي و شيكتر از اون برگشتم گفتم خانوم من كه بهشتي هستم شمارو نميدونم ولي اگه ميخواي تمرين كني الان ميتوني روي آسفالت دراز بكشي منم نوناتو ميذارم روت كه دوطرفه خاش خاشي تمرين كني 
ديگه توو كل مسير توو افق و عمود محو بود طرف
بعله با همچين آدمايي شدين 70 ميليون

.

.

.

به تعدادی جانورشناس ماهر برای توجیه رفتار بعضی ها نیازمندیم !!!!
.
.
.
.
.
روانشناسی دیگه جواب نمیده ......!!

.

.

.

یک زمان تنها راه جفت یابی و زدن مخ دخترها،تک چرخ زدن با موتور بود.الان با چند تا توله سگ پشمالو یا یک دوربین حرفه ای با هشت متر لنز، مخ میزنن :|

.

.

.

با32سال سن،فقط ی بار خواستم ببینم ک ایا شامپو بچه واقعا چشمارو میسوزونه یا ن؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بله الان دارم با چشمای کور تایپ میکنم.وای ب حال بچه.از شدت درد داشتم شیههههه میکشیدم ،عرعر میکردم.راستی جیغ بنفش یادم رفت بگمO_O

.

.

.

1.اک
2.او
3.سع
4.چاع
5.پع
6.شیع
7.عفت
8.عشت
9.عوح
10.عح
شمارش بدنسازا هنگام وزنه زدن!!

.

.

.

كيا سركار خانوم بيتا عشايری رو ميشناسن ؟؟؟
نميشناسين ؟
خب معرفی ميكنم...
"مشتركـ مورد نظر در دسترس نميباشد ، لطفا بعدا تماس بگيريد"
من كه ميدونم تا حالا هيشكدومتون بهش فُش ندادين D:

.

.

.

بــاز خــدا رو هـزار مــرتبه شکـر کــه هوس نــکردن با اون مـریــضایی کــه نمــتونن پی پی شونــو نگه دارن، همــدردی کــنن:|
والـــا.
چــالش ســـطح پــــی پـــــی
:دال

.

.

.

کیف پول رفیقم و زدن….میگه عیب نداره من گذشتم


الهی خرج ایدز و اورژانس و تصادفش بشه


به نظرم باید درباره ى مفهوم گذشت بیشتر باهاش صحبت کنم

.

.

.

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﭙﻮﺷﻢ ﻭ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑﻘﯿﻪ ﺑﺰﻧﻦ ﻭ ﺑﺮﻗﺼﻦ ... ﭼﯿﻪ؟؟ﺣﺘﻤﺎ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﯿﮕﻢ ﺑﻤﯿﺮﻡ؟؟؟
ﺍﺻﻼ ﺍﮔﻪ ﺩﻋﻮﺗﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻋﺮﻭﺳﯿﻢ ... ﻫﻤﺶ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺑﺪ ﺑﺨﺘﯽ ﺑﮕﻢ .
ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﺠﺴﻢ ﮐﻦ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺸﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﯽ ﻣﯿﺸﻢ (((((((:
ﺣﺎﻻ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻋﺮﻭﺱ ﭼﻘﺪﺭ ﻗﺸﻨﮕﻪ ... ﺍﯾﺸﺎﻻ ﻣﺒﺎﺭﮐﺶ ﺑﺎﺩ

.

.

.

١٠ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ...
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺟﻠﺴﻪ ﺍﻭﻟﯿﺎ ﻣﺮﺑﯿﺎﺳﺖ ﻣﻌﻠﻤﻤﻮﻥ
ﮔﻔﺘﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﺷﻮﻥ ﺑﯿﺎﻥ !
ﻧﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺭﻡ !
ﭼﺮﺍ؟
ﺁﺧﻪ ﻧﺎﻇﻤﺘﻮﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻧﻢ
ﺑﻮﺩ . ﻣﺪﯾﺮﺗﻮﻥ ﻫﻢ ﺑﭽﻪ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩ ﻫﯽ
ﺗﯿﻐﺶ ﻣﯽ ﺯﺩﻡ !ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﺷﮑﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺘﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ
ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻮﺩﻡ . ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺑﮕﻮ ﺑﺮﻩ !
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻣﻌﻠﻤﺘﺖ
ﺑﻔﻬﻤﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺑﺎﺗﻢ ﻣﺮﺩﻭﺩﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ