پیرمرد ثروتمندی در بستر مرگ بود. تمام زندگی او بر محور پول چرخیده بود و حالا که عمرش به پایان میرسید با خود فکر کرد، بد نیست در آن دنیا چند روبلی در دست داشته باشد. بنابراین از پسران خود خواست که یک کیسه روبل در تابوتش قرار دهند. فرزندانش هم این درخواست او را برآورده کردند. وقتی به آن دنیا رسید، میزی بزرگ دید که انواع نوشیدنیها و خوردنیها مانند کوپۀ درجه یک قطار روی آن چیده شده بود. با خوشحالی به کیسۀ پول خود نگاه کرد و به میز نزدیک شد …
یکی از بهترین سرور های که در ایران ران شده و به سبک زندگی مجازی میباشد بدون شک سرور persian gamersهست
این سرور که به تازگی ران شده است در مدت زمان کوتاه بیش از 1000 بازیکن را در خود جای داده است.
یکی از بهترین ویژگی های این سرور این است که تمام قوانین در آن رعایت می شود و تحت هیچ شرایطی در این سرور پارتی بازی نمیشود.
ویژگی های اصلی سرور : داشتن شغل دل خواه مانند مزرعه داری - تاکسی رانی- معلم بودن - پلیس بودن - راننده اتوبوس و دکتر و .....
این سرور دارای انجمن پشتیبانی است و در صورت به وجود آمد هر گونه مشکل برای شما توسط انجمن رفع مشکل خواهد شد.
سایت سرور :pg-samp.rzb.ir
Address:5.260.243.141:7777
اگر میخواهید از طرف ما حمایت شوید از راه زیر اقدام کنید
از myreferral : 84 استفاده کنید تا از طرف [Hadi] پول دریافت کنید
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
10 | 1100 | admin |
![]() |
19 | 1626 | meysam |
![]() |
1 | 177 | raminfahimi |
![]() |
1 | 387 | alipfcj |
![]() |
1 | 576 | white-joker |
![]() |
0 | 310 | white-joker |
![]() |
1 | 281 | white-joker |
![]() |
0 | 389 | sasan |
![]() |
0 | 360 | admin |
![]() |
6 | 1115 | sasan |
![]() |
0 | 374 | admin |
![]() |
11 | 454 | admin |
![]() |
11 | 1364 | sasan |
![]() |
1 | 377 | sasan |
![](https://rozup.ir/up/meli-patogh/Pictures/Love-In-War-Radsms.jpg)
هوا سرد است.بسیار سرد.اما در اردوگاه کار اجباری نازی ها در سال 1942چنین روز تاریک زمستانی با روزهای دیگر تفاوتی ندارد.با لباس های کهنه و نازک ایستاده ام و می لرزم.نمی توانم باور کنم که چنین کابوسی در حال وقوع است.من فقط یک پسر کم سن و سال هستم.باید با دوستانم بازی می کردم،به مدرسه می رفتم،به فکر آینده می بودم که بزرگ شده و تشکیل خانواده دهم،من برای خودم خانواده داشتم.اما تمام این رویاها مخصوص انسان های زنده است که من قرار نیست جزء آن ها باشم.من تقریبا مرده ام.یعنی از وقتی که از خانه ام دور شده و همراه با هزاران اسیر دیگر به این جا آورده شده ام،مرده ام.آیا فردا هنوز زنده خواهم بود؟آیا امشب مرا به اتاق گاز می برند؟
کنار حصاری از سیم های خاردار جلو و عقب می رفتم تا بدن ضعیف و لاغر خود را گرم نگه دارم.گرسنه هستم.اما تا آن جایی که یاد دارم همواره گرسنه بوده ام.غذاهای خوشمزه یک رویا شده اند.هر روز که زندانیان بیش تری ناپدید می شوند و گذشته های خوب همانند یک خواب یا رویای شیرین به نظر می رسند،من بیش از پیش در یأس و ناامیدی فرو می روم.
ادامه ی داستان در ادامه ی مطلب
![](https://rozup.ir/up/meli-patogh/Pictures/dasane-jadid.jpg)
داستان کوتاه (طلاق برنامه ریزی شده !)
با اصرار از شوهرش میخواهد که طلاقش دهد.
شوهرش میگوید چرا؟ ما که زندگی خوبی داریم.
از زن اصرار و از شوهر انکار.
در نهایت شوهر با سرسختی زیاد میپذیرد، به شرط و شروط ها.
زن مشتاقانه انتظار میکشد شرح شروط را.
تمام ۱۳۶۴ سکهٔ بهار آزادی مهریه آت را میباید ببخشی .
زن با کمال میل میپذیرد.
در دفترخانه مرد رو به زن کرده و میگوید حال که جدا شدیم . لیکن تنها به یک سوالم جواب بده .
زن میپذیرد.